سوال
برخی از علمای وهابی مانند ناصر بن عبدالله القفاری[1] اشکالی بر مصحف امام امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد کرده و آن را وَهم و خیال شیعه به ویژه مرحوم کلینی در اصول کافی خوانده و با استناد به کلام ابن حجر و آلوسی، اخبار مربوط به وجود چنین مصحفی را در منابع اهل سنّت، ناتمام دانسته است.[2]
پاسخ
گزارش منابع اهل سنّت از مصحف علی (علیه السلام)
با قطع نظر از منابع شیعی،[3] بیشترین اخبار درباره وجود چنین مصحفی از آنِ منابع اهل سنّت است و برای طولانی نشدن بحث، فقط به فهرست آن منابع بسنده میگردد: عبدالرزاق (م211ق) در المصنف،[4] ابن سعد (م230ق) در الطبقات،[5] ابن ندیم (م378ق) در الفهرست،[6] ابونعیم (م430ق) در حلیة الأولیاء،[7] ابن عبدالبّر (م436ق) در الاستیعاب،[8] عبدالکریم شهرستانی (م548ق) در مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار،[9] حسکانی از بزرگان قرن پنجم در الشواهد التنزیل،[10] ابن عساکر (م571ق) در تاریخ مدینة دمشق،[11] خوارزمی(م568ق) در المناقب،[12] کلبی در التسهیل،[13] ذهبی (م748ق) در سِیَر أعلام النبلاء،[14] ابن أبی داود سجستانی (م316ق) در المصاحف،[15] قرطبی در تفسیر قرطبی،[16] سیوطی در الإتقان،[17] زرقاتی در مناهل العرفان،[18] و ابیاری در الموسوعة القرآنیة. [19]
در این منابع، براساس کاوش نگارنده، مجموعهای از روایات مشاهده میشود و این نتیجه را میدهد که هیج تردیدی در وجود مصحف علی (علیه السلام) نیست و عالمان مسلمان بدان توجه داشته اند، از این رو، آن گونه که قفاری مدعی شد، این مصحف، موهوم و بهتان و خیالی نیست.
بررسی سند خبر مصحف علی (علیه السلام)
قفاری با اینکه از یک سو، مصحف علی (علیه السلام) را مزعوم، موهوم و خیالی میشمارد،[20] از سویی دیگر، میگوید که این ادعا در برخی از منابع اهل سنّت آمده، ولی سندش ثابت نشده است،[21] و این سخن شکی باقی نمیگذارد که با وجودِ اذعان به وجود آن مصحف در منابع اهل سنّت، تعبیرهای قفاری دور از عرف پژوهش و امری ناصواب است. برای اینکه بدانیم تا چه اندازه ادعای وی نزدیک به واقع است، توجه به نکاتی که در ادامه میآید، لازم است.
حدیث مصحف امیر المؤمنین (علیه السلام) در مجموع از سه طریق در منابع اهل سنّت گزارش شده است:
الف) محمد بن سیرین،[22] از علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ [23]
ب) عبد خیر[24] از علی (علیه السلام)؛[25]
ج) عکرمه[26] از علی (علیه السلام). [27]
در میان نویسندگان اهل سنّت تنها طریق نخست (محمد بن سیرین)، تضعیف شده است:
1- ابن ابی داود سجستانی در ذیل روایت میگوید:
«قال ابوبکر:[28] لم یذکرالمصحف أحدٌ إلا أشعث[29]و هو لَیّن الحدیث، و إنّما روَوا حتی أجمع القرآن، یعنی أتمّ حفظه، فإنه یقال: للذی یحفظ القرآن قد جمع».[30]
2- ابن حجر سند حدیث ابن ابی داود را از چند جهت ضعیف میشمارد: منقطع بودن آن؛ بر فرض عدم انقطاع، مراد از «جمع» درکلام علی (علیه السلام) حفظ قرآن در سینه است نه مصحف، و در بعضی از نقلها که عبارت «حتی جَمَعَه بین اللَّوحَین»،[31] آمده: «وَهم راوی است»،[32] واقعیت ندارد.
3- آلوسی نیز، با نگاهی کلی تر به نقد روایت میپردازد و میگوید:
آنچه که شایع شده که علی (علیه السلام) بعد از وفات رسول الله (صلی الله علیه وآله) در خانه نشست و قرآن را جمع آوری کرد، برخی از طرق این اخبار ضعیف، برخی دیگر جعلی و بعضی دیگر صحیح است، ولی همان گونه که گفته شده (ابن حجر)، مراد از «جمع» حفظ کردن در سینه است،[33] نه در مصحف.
قفاری نیز با استناد به کلام ابن حجر، روایت محمد بن سیرین را ضعیف دانسته، میگوید: در منابع اهل سنّت نیز از وجود مصحف علی (علیه السلام) خبر رسیده، ولی صحتش به اثبات نرسیده است.
در پاسخ قفاری گفته میشود که در کلام همه نویسندگان یاد شده آن است که حدیث را به دلیل وجود اشعث که جز وی کسی حدیث را نقل نکرده و او ضعیف است، نا تمام و غیر قابل استناد میدانند؛ در حالی که اوّلاً، مقصود از اشعث، به قرینه دو طرف وی،[34] اشعث بن سوّار کندی نجّار است و تضعیف او مورد اتفاق نیست. ابو احمد بن عدی میگوید: «هرچند، با برخی روایاتی که اشعث بن سوّار از مشایخ گزارش کرده، مخالفت شده، ولی فی الجملة یُکتب حدیثه».[35] ابن حجر از بزّار نقل میکند که میگوید: «لانَعلَمُ أحداً تَرَکَ حَدِیثُه إلاّ مِن قلیل المعرفة».[36] بنابراین ضعیف بودن اشعث اجماعی نیست.
ثانیاً، راوی این حدیث از محمد، تنها اشعث نیست، بلکه همان گونه که اشاره شد، یزید بنهارون از ابن عون و وی از محمد بن سیرین،[37] اسماعیل بن ابراهیم از ایوب و او از ابن عون از محمد بن سیرین،[38] و اسماعیل بن عُلیّه از ایوب سختیانی و او از محمد بن سیرین، این روایت را [39] بازگو کرده اند.
ثالثاً، مضمون روایت محمد بن سیرین از طریق عبد خیر و عکرمه که هر دو مورد تأیید رجال شناسان اهل سنّت اند، نقل شده است. بنابراین منقطع بودن روایت محمد، مرتفع میگردد؛ چه اینکه سیوطی بعد از کلام ابن حجر، تصریح میکند:«قلتُ: قد وَرَدَ من طریق آخر، أخرجه ابن الضریس فی فضائله...».[40] آلوسی نیز که برخی از اسناد این حدیث را تأیید میکند و صحیح میشمارد، لفظ «جمع» را به «حفظ در سینه» معنا میکند، که منظور همان سند ضریس است.[41]
اما این که ابن حجر و دیگران، تعبیر«جمع» در حدیث را به حفظ در سینه و حافظه، معنا میکنند. این اشکال از جهاتی مردود و ناپذیرفتنی است:[42]
جهت اول: خود ابن حجر در ابتدای همان باب جمع القرآن، واژه جمع را این گونه معنا میکند:
«المراد بالجمع هنا جَمع مخصوص، وهو جمع مُتفرقة فی صُحُف، ثم جمع تلک الصُحُف فی مُصحَفٍ واحدٍ مرتّب السُّوَر».[43]
جهت دوم: اولاً ابن حجر عبارت ابن ابی داود را، برخلاف اصل امانت داری نادیده گرفته و آن را تحریف کرده است وی تحت: عنوان «جَمَعَ علی بن ابی طالب (علیه السلام) القرآنَ فی المصحف»، میگوید: «حدثنا ابن فُضیل عن أشعث ...أقسم علی أن یَرتدی برداءٍ إلّا لجُمعة حتّی یجمع القرآن فی مُصحف، فَفَعَل...»،[44] ولی ابن حجر مفهوم صریح عبارتهای کلیدی «مصحف» هم در عنوان و هم در متن حدیث، و نیز جمله «فَفَعَل» را به معنای حفظ در سینه گرفته است!، که نوعی خیانت است.
ثانیاً، به اعتراف خود آلوسی که روایت ابن ضریس صحیح است، در متن همین روایت آمده: «فقُلتُ لعکرمة: ألّفُوه کما اُنزل، ألأوّل فَالأوّل»،[45] در عین حال سخن ابن حجر را میپذیرد که مراد، حفظ در سینه است. چگونه معقول است علی (علیه السلام) قرآن را بر اساس تاریخ نزول (ألأول فالأول)، در سینه اش «تألیف» کند؟.[46]
ثالثاً، آلوسی در بررسی روایات، راه علمیرا که در علم درایه به اثبات رسیده، نپیموده است؛ زیرا در احادیثی که مضمونشان هماهنگ است ولی برخی اسنادشان به اصطلاح آلوسی ضعیف است، حدیث صحیح، مورد استناد قرار میگیرد، نه اینکه حدیث صحیح تحت تأثیر روایت ضعیف باشد.[47] هم چنین وی ادعای جعلی بودن برخی سندهای روایت را کرده، ولی ادعایش را اثبات نکرده است.
رابعاً، اگر مقصود از «جمع آوری» حفظ در ذهن باشد، چه نیازی بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خانه بنشیند و جز برای نماز (نماز جمعه) از خانه خارج نگردد؟[48] برای سپردن در ذهن، راهی غیر از نشستن در خانه نیز وجود داشت. گذشته از آن، در گزارش عبدالرزاق که تعبیر«حتی أجمَعَه للنّاس»[49] آمده است، یعقوبی و شهرستانی از عرضه آن بر مردم خبر میدهند؛[50] و این با توجیه ابن حجر سازگار نیست.
اشکال سوم این است که ابن حجر عبارت«مِنَ اللَّوحَین» را وَهم راوی خواند و با این تعبیرش عبد خیر را متهم به خطا و ضعف کرد؛ در حالی خود او همین راوی را در روایت دیگر [51] که مضمون آن به نفع ابوبکر است، تأیید میکند![52] به راستی چگونه معقول است یک راوی نسبت به حضرت علی (علیه السلام) تضعیف میگردد و نسبت به ابوبکر مورد اعتماد است؟ آیا این انصاف در تحقیق است! چه اینکه تعبیر «مِنَ اللَّوحَین» در روایات دیگر، از علی (علیه السلام) نقل شده است.
ابو نعیم در حلیة الأولیاء، جمله «حتی أجمع مابین اللوحین»[53] را میآورد.
ابن عساکر در چند روایت این تعبیر را درباره علی (علیه السلام) نقل میکند که میفرماید: «از من از میان دو لوح بپرسید».[54] بنابراین سخن ابن حجر ناصواب و مردود است و در اصل وجود مصحف أمیر المؤمنین (علیه السلام) هیچ تردیدی نیست.
پی نوشتها:
[1]. این شخص از مریدان سرسخت ابنتیمیه است و در دوکتاب خود به نامهای مسألة التقریب بین أهل السنّة و الشیعة که پایاننامه کارشناسی ارشد و کتاب أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة در 1656صفحه در سه جلد، که پایاننامه دکترای اوست، اعتقادات و باورهای شیعه امامیه را نقد کرده و تهمتهای فراوانی ازجمله اعتقاد به تحریف قرآن را به شیعه نسبت داده و کتاب اصول کافی را مروج این باورها دانسته است.
[2]. ر.ک: اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 275-319.
[3]. کتاب سلیم بن قیس، ص 32-33؛ اصول کافی، ج 1، ص 228؛ ج 2، ص 631، و ص633، ح 23؛ الإعتقادات، ص 62، باب 23؛ مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص50؛ بحار الأنوار، ج 19، ص 29.
[4]. المصنف، ج 5، ص450، رقم 9765، و ج 7، ص 197.
[5]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338؛ کنز العمّال، ج 2، ص 588 رقم 4792.
[6]. الفهرست، ص 145.
[7]. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 1، ص 67.
[8].الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3 (القسم الثالث)، ص 974، ذیل رقم1633.
[9]. مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص13.
[10]. الشواهد التنزیل، ج 1، ص36-37.
[11]. تاریخ مدینة دمشق، ج 32، ص 397: ترجمه علی7، پایان جزء353 اصلی.
[12]. المناقب، ص 94، ح 93.
[13]. التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 4(مجموعه 1- 4).
[14]. سیرأعلام النبلاء، ج 14، ص 22.
[15]. المصاحف، ص16.
[16]. تفسیر قرطبی، ج 1، ص 59.
۱. الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[18]. مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 229.
[19]. الموسوعة القرآنیة، ج 1، ص 351.
[20]. اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 319.
[21]. همان، ص 289و 319.
[22]. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج 25، ص334 به بعد، رقم 5280.
[23]. ر.ک: المصنف عبدالرزاق، الطبقات ابن سعد، شواهد التنزیل حسکانی، کتاب المصاحف ابنابی داود سجستانی، تاریخ مدینة دمشق ابنعساکر.
[24]. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج 11، ص71-72، رقم 3717.
[25]. ابنندیم در الفهرست، ابو نعیم اصفهانی در حلیة الأولیاء، ذهبی در سیرأعلام النبلاء، حسکانی در الشواهد التنزیل، خوارزمیدر المناقب.
[26]. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج 20، ص 264، رقم 4009.
[27]. عبدالرزاق در المصنف، حسکانی در الشواهد التنزیل، ابنعبدالبرّ در الإستیعاب.
[28]. مقصود، خود ابن ابی داود است، زیرا کنیه او ابی بکر است.
[29]. المصاحف، ص 16.
[30]. همان.
[31]. حلیة الأولیاء، ج 1، ص 67، ترجمه علی7.
[32]. فتح الباری، ج 9، ص 15، کتاب فضائل القرآن، باب جمع القرآن، ذیل رقم 4988 ؛ الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[33]. روح المعانی، ج 1، ص 22، الفائدة السادسة.
[34]. راوی از او، ابنفضیل و مرویّ عنه، محمد بن سیرین.
[35]. تهذیب الکمال، ج 2، ص274، رقم 517.
[36]. تهذیب التهذیب، ج 1، ص 354، رقم 645.
[37]. المصنف، ج 7، ص 197، تحت عنوان: اول من جمع القرآن.
[38]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 338، ترجمه علی بن ابی طالب7.
[39]. الإستیعاب، ج 3 (القسم الثالث)، ص974.
[40]. الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[41]. روح المعانی، ج 1، ص 22.
[42]. همان.
[43]. فتح الباری، ج 9، ص 13، کتاب فضل القرآن.
[44]. المصاحف، ص 16؛ ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 398 .
[45]. الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 117.
[46]. سلامة القرآن من التحریف، ص 420.
[47]. همان.
[48]. همان، ص 421.
[49] . المصنف، ج 7، ص 197.
[50]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 22؛ مفاتیح الأسرار و مصابیح الأنوار، ج 1، ص 13.
[51]. المصاحف، ص 13.
[52]. فتح الباری، ج 9، ص 15.
[53]. حلیة الأولیاء، ج 1، ص 67.
[54]. تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 399.