سوال
چگونه ابن تیمیهبا وجود اینکه غالب بزرگان از قدمای اهل سنت قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) را شقی ترین مردم دانستند؛ اما ابن تیمیهدر صدد توجیه عمل ابن ملجم برآمده و دم از مسلمان بودن او میزند؟
پاسخ
مسأله اجتهاد در فعل ابن ملجم را قبل از ابن تیمیهاولین شخصیتی که به زبان آورده ابن حزم است که مینویسد:« وَلَا خِلَافَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ الْأُمَّةِ فِی أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ مُلْجَمٍ لَمْ یَقْتُلْ عَلِیًّا - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ - إلَّا مُتَأَوِّلًا مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ عَلَى صَوَابٍ».[1]بین امت هیچ اختلافی در اینکه ابن ملجم با اجتهاد و تأویل علی علیه السلام را به شهادت رسانده وجود ندارد. در حالی که این ادعای بی دلیل و خلاف نظر مشهور اهل سنت است.
ابن حجر در مقام کلام ابن حزم مینویسد: «آنچه ابن حزم در مورد ابن ملجم بیان کرده (اینکه او در شهادت علی (علیه السلام) اجتهاد کرده و هیچ خلافی در این کلام بین علماء وجود ندارد) هیچ خلافی در بطلانش نیست. ابن ملجم اهل اجتهاد نبوده است.»[2]
قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) از دیدگاه مشهور شیعه و اهل سنت شقی ترین فرد شناخته شده واین مسألهای نیست که تنها نظر علماء باشد؛ بلکه نصی از جانب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است و طبرانی نقل میکند:
«عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمْ، أَنَّهُ قَالَ یَوْمًا لِعَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: «مَنْ أَشْقَى الْأَوَّلِینَ؟» قَالَ: الَّذِی عَقَرَ النَّاقَةَ یَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: «صَدَقْتَ، فَمَنْ أَشْقَى الْآخَرِینَ؟» قَالَ: لَا عَلِمَ لِی یَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: «الَّذِی یَضْرِبُکَ عَلَى هَذِهِ» ، وَأَشَارَ النَّبِیُّ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمْ بِیَدِهِ إِلَى یَافُوخِهِ فَکَانَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ یَقُولُ لِأَهْلِ الْعِرَاقِ: «أَمَا وَاللهِ، لَوَدِدْتُ أَنَّهُ قَدِ ابْتَعَثَ أَشْقَاکُمْ، فَخَضَبَ هَذِهِ - یَعْنِی لِحْیَتَهُ - مِنْ هَذِهِ» ، وَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِهِ»[3] حضرت روزی به علی نظر کردند و فرمودند میدانی اشقی الاولین چه کسی است؟ اشقی الاولین کسی است که ناقه صالح را پی کرد. حضرت ادامه دادند، میدانی اشقی الآخرین چه کسی است؟ حضرت فرمودند یا رسول الله علمیندارم. پیامبر اکرم فرمودند یا علی اشقی الاخرین کسی است که ضربهای به شما میزند و سپس اشارهای با دست بر فرق امیرالمومنین کردند. ابن تیمیهنسبت به ابن ملجم مینویسد: «والذی قتل علیا کان یصلی ویصوم ویقرأ القرآن، وقتله معتقدا أن الله ورسوله یحب قتل علی، وفعل ذلک محبة لله ورسوله - فی زعمه - وإن کان فی ذلک ضالا مبتدعا.»[4] وی قاتل امیر المومنین (علیه السلام) را فرد مومن شمرده و این با نص صریحی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده تناقض دارد و نباید اینچنین شخصی را که حضرت او را به عنوان اشقی الآخرین نام برده، مومن بنامیم. بزرگانی از اهل سنت مانند ابن حجر عسقلانی،[5] زین الدین عراقی،[6] ابن ابی الحدید،[7] زمخشری،[8] وجود نص از رسول خدا بر اشقی الآخرین بودن ابن ملجم مرادی را بیان کردند و از شخصیتی ابن ملجم نه تنها مدحی مانند ابن تیمیهنمیکنند بلکه مورد مذمت خودشان قرار میدهند. بنابراین کلام ابن تیمیه نادرست بوده و نمیتوان اینچنین شخصیتی را به عنوان مسلمان نام برد.
ابراهیم کاظمی
پی نوشتها:
[1] . ابن حزم اندلسی،علی بن احمد، ناشر: دارالفکر، بیروت، بی تا، ج 11، ص 130.
[2] . ابن حجر عسقلانی، التلخیص الحبیر، تحقیق: حسن بن عباس بن قطب، ناشر: موسسة فرطبة، مصر، چاپ اول، 1416ه.ق. ج 4، ص87: «وَأَمَّا مَا ذَکَرَهُ مِنْ أَمْرِ ابْن مُلْجَمٍ فِی تَأْوِیلِهِ فَهُوَ کَمَا قَالَ، وَبَالَغَ ابْنُ حَزْمٍ فَقَالَ: لَا خِلَافَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ الْأَئِمَّةِ فِی أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ قَتَلَ عَلِیًّا مُتَأَوِّلًا مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ عَلَى الصَّوَابِ، کَذَا قَالَ، وَهَذَا الْکَلَامُ لَا خِلَافَ فِی بُطْلَانِهِ، إلَّا إنْ حُمِلَ عَلَى أَنَّهُ کَذَلِکَ کَانَ عِنْدَ نَفْسِهِ، فَنَعَمْ، وَإِلَّا فَلَمْ یَکُنْ ابْنُ مُلْجَمٍ قَطُّ مِنْ أَهْلِ الِاجْتِهَادِ وَلَا کَادَ، وَإِنَّمَا کَانَ مِنْ جُمْلَةِ الْخَوَارِجِ».
[3] . طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبد المجید السلفی، مکتبة ابن تیمیة، القاهرة، چاپ دوّم، بی تا. ج 8، ص 38.
[4] . ابن تیمیه، احمد بن حلیم، منهاج السنة، ج7، ص153
[5] . عسقلانی، ابن حجر، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، تحقیق: مجموعة من الباحثین، ناشر: دار العاصمة، چاپ اول، 1419ه.ق. ج 18، ص 235.
[6] . زین الدین عراقی، عبدالرحیم بن الحسین، شرح التبصرة و التذکرة، تحقیق: عبدالطیف الهمیم، ناشر: دارالکتب، بیروت، چاپ اول، 1423ه.ق. ج 2، ص 305.
[7] . ابن ابی الحدید مدائنی، عزّ الدین بن هبة الله (656)، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1418هـ. ق. ج 3، ص 390.
[8] . زمخشری، محمود بن عمر، کشاف عن حقائق التنزیل، ناشر: دار احیاء، بیروت، ج 2، ص 115.