مقدمه
آنچه جوامل بین المللی مانند سازمان ملل متحد و امثال آن برای کشورهای اسلامیدر حال اجرای آن هستند، چیزی جزء به تاریخ سپردن اسلام و هویت اسلامینیست. این امر طبیعی است که قرآن را کتاب تروریستها و اسلام را مکتب ضد حقوق بشر قلمداد کنند و با حذف آخرین لوح دعوت پیامبران الهی از لوح قلوب اهل توحید منشور ماده پرستی، مردن انسان است که سرلوحه رفتار اجتماعی ملل دنیا قرار خواهد گرفت. دراین مکتب مادی گرا نقش خداوند تنها در خلق جهان هستی تصور گردیده و نقش اداره جهان به دست کسانی سپرده میشود که بر عقل غیر متعبد تکیه دارند و توسعه هوی و هوس را در سر میپرورانند. در چنین شرایطی آنکه خلیفه خدا روی زمین است نه یک انسان توحیدی بلکه موجودی گرفتار در چنبره بت پرستی نوین است. از این روی کنوانسیون هشت مادهای سازمان ملل متحد و امثال آن با طرحها و شعارهای زیبا همچون طرفداری از حقوق بشر و هماهنگ سازی اعتقادات بشر جانشین شعار احترام به عقاید میکنند تا زمینه لازم برای همسو کردن مکاتب توحیدی و غیر توحیدی اعم از اسلام، مسیحیت،یهودیت، با بودیسم، لائیسم، مارکسیسم و تمامیایسمهایی دیگر با حاکمیت بلامنازع کفر و شرک و نفاق بر تمامیساختارها و روابط اجتماعی بشر فراهم شود.
بنابراین باید تمدنی اسلامیشکل گرفته و در مقابل این هجمهها ایستادگی کند. همانطوری که فلاسفه و دانشمندان اخلاق میگویند: بشر ذاتا بسوی کمال صنعتی و اخلاقی رهسپار است و کشور متمدن، کشوری است که آداب و رسوم اخلاقی را تکمیل کرده باشد و در راه حفظ و تقویت اخلاق خویش بکوشد.[1] جامعه جهان اسلام باید بدنبال تحقق تمدن نوین اسلامیباشد. عوامل متعددی در تحقق تمدن نقش دارند که میتوان به امنیت و آرامش و غرور و همبستگی ملی و همکاری و تعاون و اخلاق اشاره کرد.[2] لذا تمدن انسانی به معنای درست کلمه همان هماهنگ کردن حقیقت آدمیبر واقعیت زندگی و نیازهای متعدد و گوناگون بشری در ابعاد متفاوت زندگی انسانی است.[3]
تمدن مادی که بیش از سیصد سال است که کارآمدی خود را به صورت توسعه یاب به اثبات رسانده است. این همان تمدنی است که شاکله و عصاره آن در بحث مدرنیسم و پست مدرنیسم ذهن نقادان فلسفه و جامعه شناسی را به خود مشغول کرده است و هریک به فراخور حال یا از آن دفاع کرده یا آن را رد کردهاند. به همین جهت بحث از تحقق نظام انقلابی تمدن ساز جهت مقابله با ناکارآمدیهای تمدن مادی ضرورت پیدا کرده و میتواند ناکارآمدیهای فطری انسانها را جبران نماید.
ضرورت دیگر پرداختن به تحقق نظام انقلابی تمدن ساز، هجوم همه جانبه تمدن مادی با صور و اشکال گوناگون به شاکله تمدن اسلامیاست. در واقع توحید محوری به عنوان ویژگی اصلی جوامع الهی از صدها سال پیش مورد تهاجم همه جانبه نظام مفاهیم و معادلات و محصولات مادی قرار گرفته است. دفعا موزیانه و هم زمان از تحجر و روشن فکری و تلاش برای اشاعه این افکار در میان مللی که به آنها جهان سوم میگویند در غالب اوقات موثر افتاده است. زیرا جوامع اسلامییا با غفلت یا تغافل از فرهنگ کهن خود مسحور شعبدههای فناوری مادی گشته و بافراموش کردن پیشینه درخشان خویش در عرصه علم و ادب و فرهنگ ریزهخوار این سفره شدهاند. بدین جهت تمدن اسلامیدر برههای از زمان روند رو به رشدی را تجربه کرد؛ اما با کینه ورزی دشمنان اسلام حرکت تمدن اسلام رو به کندی گرائیده و حکام اسلامینتوانستند به خوبی این تمدن اسلامیرا در جوامع بین المللی تبیین و اجرا نمایند.
تهاجم تمام عیار جهان غرب به مهم ترین عامل همگرایی و واگرایی
مذهب را میتوان مهم ترین اصل در تهاجم غرب به کشورهای اسلامیغرب جهان اسلام دانست و به نوعی آنان به نظریه ساموئل رسیده اند که جنگ جهانی سوم، جنگ سرد نبوده؛ بلکه جنگ تمدنها خواهد بود آن هم تمدن غرب با تمدن اسلامیکه ریشه تمدن به مذهب خواهد رسید. ساموئلهانتینگتون مینویسد: تمدن بالاترین گروهبندی فرهنگی و گستردهترین سطح هویت فرهنگی است که انسان از آن برخوردار است. تمدن با توجه به عناصر عینی مشترک همچون زبان، تاریخ، مذهب، سنتها و نهادها تعریف میشود.[4] وی در نظریه هشداردهنده به غرب در مورد آینده جهان، برخورد تمدنها رامطرح نمود و آینده را در پیروزی غرب در جنگ سرد ندانست و پایان تاریخ را برخورد تمدنها بیان نمود. استادعلوم سیاسی دانشگاههاروارد نظریه خود را ابتدا در شماره تابستان فصلنامه فارین افیرز منتشر ساخت.[5] اظهارات جیمز بیکر وزیر امور خارجه بوش و کاندیدای احتمالی مبارزات ریاست جمهوری سال 1996 آمریکا اشاره کرد که در مصاحبه خود با سردبیر ماهنامه جدیدالانتشار میدل ایست کوارترلی با استناد به مقاله « برخورد تمدنها» و نظرهانتینگتون درباره ارتباط تمدنهای اسلامیو کنفوسیوسی گفت: « اینکه چنین اتحادی تحقق خواهد یافت و یا نه مسئله دیگری است، لیکنهانتینگتون نظریه جالبی را ارائه داده است که در چارچوب اتحاد اسلام رادیکال و کنفوسیزم باید به آن توجه شود. جستجوی پارادایم جدید برای دوران بعداز سیاست مهار کمونیسم، به این زودیها به نتیجه نخواهد رسید و به مدت بیشتری نیاز دارد».[6] به اعتقادهانتینگتون تقابل تمدنها سیاسیت غالب جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیریهای عصر نو را شکل میدهد؛ زیرا اختلاف تمدنها اساسی است؛ خودآگاهی تمدنی در حال افزایش است؛ تجدید حیات مذهبی وسیلهای برای پر کردن خلأ هویت در حال رشد است؛ رفتار منافقانه غرب موجب رشد خودآگاهی تمدنی دیگران گردیده است؛ ویژگیها و اختلافات فرهنگی تغییر ناپذیرند؛ منطقه گرایی اقتصادی و نقش مشترکات فرهنگی در حال رشد است؛ و خطور گسل موجود بین تمدنها امروز جایگزین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد شده است و این خطوط جرقههای ایجاد بحران و خونریزیاند.[7] در نظریههانتینگتون سه رقیب اصلی وجود دارد: نخست غرب است که فرهنگ اروپا- آمریکایی آن حاصل رنسانس، عصر اصلاحات و عصر روشنگری و موجد سرمایه داری مدرن و دموکراسی است. دوم فرهنگ کنفوسیوسی است که مجموعه عقایدی است که در پیرامون زبان چینی و عادات و سنن زندگی مردمیکه گفته میشود به منطقه چین تعلق دارند شکل گرفته است. معتقدند دولتهای کنفوسیوسی از قدرت خود صادقانه بن نفع مردم تحت حکومت خویش استفاده میکنند. سومین رقیب اسلام است و دراین رقابت نیز اساسا تنهاست و به همین دلیل نیز بسیاری جهان اسلام را یگانه رقیب ایدولوژیک جدی غرب در پایان قرن بیستم میپندارند. اسلام برخلاف دو رقیب خود اظهار میدارد که عقایدش بر حقیقت متعالی مبتنی است. حقیقتی که کلام خداست و 1400 سال پیش کلمه به کلمه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در عربستان نازل شده است. این حقیقت وسیلهای برای منسجم ساختن یک تمدن است و هیچ جایگزینی نیز برای آن وجود ندارد و بر خلاف سایر اعتقادات نیروهای جدید فوج فوج به اسلام میگروند.[8] درقبال نظریه ساموئلهانتینگتون دولتمردان و روشنفکران غیر غربی که تاریخ جنگ سرد را فراموش نکردهاند، طرح مقوله برخورد تمدنها را توطئه حساب شده و خطرناکی میبینند که از تفکرات تفرقهافکنانه غرب نشئت گرفته و با هدف پایمان کردن منافع کشورهای در حال توسعه ارائه شده است. دراین میان ساده اندیشانی نیز یافت میشوند که برای گریز از دغدغه تکاپوی علمیو فلسفی به دنبال سیاه و سفیدی کههانتینگتون ترسیم میکند بسنده کرده و بدون توجه به پیامدهای خطرناک و پیچیده آن میکوشند آن را بر ایدههایی نظیر تقابل دارالاسلام و دارالحرب منطق سازند.[9] با انتقادهایی دولتمردان و روشنفکران غیر غربی از طرح ساموئلهانتینگتون این هشدار را به صدا در خواهد آورد که جامعه اسلامیباید خود را در برابر هجمههای غرب کاملا خود را آماده سازد و تا زمانی که این آمادگی ایجاد نشود خطر غلبه تمدن غرب بر تمدن اسلامیامری محرز خواهد بود. در عصر حاضر نمونههایی بسیاری را میتوان مشاهده کرد که در حال ضربه زدن به تمدن اسلامیبوده و انحاء مختلف؛ مانند ارائه چهره خشن از اسلام و اسلام هراسی و ناکارآمد بودن اسلام در جوامع اسلامیرا در حال اجراء هستند و بارزترین آن را میتوان ایجاد گروهکهای تکفیری از جمله داعش عنوان کرد. بنابراین دنیای که در پیش رو قرار دارد علاوه بر جنگ سردی که در جوامع اسلامیو بلوک شرق راهاندازی کردهاند، جنگ تمدنها نیز قطعا خواهد بود و تنها برون رفت از این جنگ در سایه وحدت اسلامیخواهد بود. در عصری که افرادی مانند سودانشود راناده نویسنده هندی این هشدار را به طور جد مطرح ساخته که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و نابودی کمونیسم دنیای غرب در تلاشاند دشمن دیگری را برای خود بیابند و آن را جانشین شوروی سازند. در حال حاضر بارزترین نامزد، جهان اسلام است.[10]
تمدن سازیانقلاب اسلامی
در بحث قبل به کلیاتی از اهداف جهان غرب در مقابله با تمدن اسلامیپرده برداشته شد. در این قسمت به این پرداخته خواهد شد که آیا انقلاب اسلامیتوان
تمدن سازیرا در جهان اسلام دارد یا خیر؟ مهم ترین شاخصه انقلاب اسلامیفراملی بودن آن به این معنا محدود به یک جامعه نبوده و جهان شمول است. این بعد نمود قدرت جهانی و بین المللی تمدنهاست که در همه عالم انسانی شمولیت یابد. همان طور که اسلام از همان ابتدای ظهور خود پیام جهانی داشت و مصداق بارز آن ارسال دعوت نامههایی به سران کشورها از جمله ایران بود.[11] به همین جهت توانست در چند قرن بر بیشتر سرزمینهای آباد آن روز جهان مسلط شود و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود در آورد. این تمدن ابتنای خود را بر حقیقت اسلام ناب قرار داد و بر اساس باورها و ارزشهای اسلامیدر طول حدود شش قرن در منطقه وسیعی از جهان حاکمیت یافت و دستاوردهای مهمیبه جامعه انسانی تقدیم نمود.[12] سخنان بنیان گذار انقلاب اسلامیمرحوم امام خمینی(ره) نیز گویای فراملی بودن انقلاب است: «معنى صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و همه دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتارى که دارند و از این تحت سلطه بودنى که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد مىرود و خودشان به نحو فقر زندگى مىکنند نجات بدهد.» مقام معظم رهبرى که بعد ازحضرت امام خمینی (ره)، به عنوان رهبر، سکان هدایت کشتی انقلاب را به دست گرفتند، در راستای حفظ و صدور انقلاب اسلامی، دقیقا همان راه و روش بنیانگذار جمهوری اسلامیرا در پیش گرفتند. [13] پیدایش انقلاب با جبهه گیریهای مختلفی از مذاهب اسلامیو سلفیها همراه بود که در ذیل به برخی از این موضع گیریهای آنان اشاره میگردد:
اخوانیها:
انقلاب ایران که پیروز شد امید در دل تمام اسلام گرایان و مستعضفان زنده شد. اخوانیها هیأتی بلندپایه از کشورهای مختلف را برای عرض تبریک به ایران فرستادند. طیف قطبی اخوان بیش از همه از پیروزی انقلاب خوشحال بودند وانگیزه بیشتری برای دشمنی آشکار با سادات و سیاستهای او یافتند. انتشارات اخوان که زیر نظر قطبیها اداره میشد و کتابهای قطب و مودودی و بنا را در کنار کتب علمای سلفی چاپ میکرد، اقدام به چاپ کتاب« خمینی آلترناتیو اسلامی» میکرد و راه امام و جمهوری اسلامیرا مناسب ترین راه حل برای مبارزه و جایگزینی نظامهای فاسد میدانست. قطبیها در اوائل انقلاب در جریان گروگان گیری ایران نسبت به گروگانهای آمریکایی حمایت کامل خود را اعلام کردند. این اعتراضات اخوان به سادات و رابطه اش با اسرائیل حساسیت دولت را بر انگیخت و سادات بعد از چند سال همراهی به دستگیری اخوانیها ودیگر اسلام گرایان مخالف خود اقدام نمود. مصطفی مشهور که ازجمله عالمان اخوانی به شمار میرفت قبل از اینکه دست نیروهای امنیتی به او برسد به کویت گریخت و یک ماه بعد خالد اسلامبولی از جوانان جهاد اسلامیمصر سادات را ترور کرد.[14] مصطفی مشهور مؤثرترین چهره قطبی اخوان است که تأکید بر مسأله تقریب داشت و به ظاهر تنها مرشد اخوان بود که به ایران سفر هم کرد. علاوه بر او مرشد هفتم اخوان عاکف نیز از مواضع ایران در زمینههای مختلف مثل حق هستهای و نفی هولوکاست حمایت صریح کرد و دول عربی را سرزنش میکرد که به جای اسرائیل، ایران را تهدید اصلی میدانند. او در جنگ 33 روزه از حزب الله حمایت کرد، حتی گفته بود حاضر است 10 هزار نیرو برای کمک به حزب الله بفرستد. گرچه جنک سوریه بسیاری را به شک انداخت که البته اینان نیز از این جمله بودند.[15] یوسف قرضاوی از جمله عالمان سلفی است که سالها داعیهدار تقریب مذاهب بوده و پنهان و آشکار از انقلابی گری ایران و حزب الله حمایت میکرد. البته با اتفاق جنگ سوریه او دچار شک و شبهه شده و دیدگاهی مخالف را اتخاذ نموده است.[16]
در میان اخوانی بیشترین تأثیرات انقلاب بر روی اخوان سوریه گذاشته شد و آنان به الگوگیری از ایران پرداختند که عالم جوان به نام « سعید حوی» وجود داشت که با تألیفات قوی خود اخوان را به سوی جهاد و مبارزه برای ایجاد حکومت اسلامیسوق میداد. در این بین عطار که از ارکان طیف اصلاحی سوریه بود علیه حکومت سوریه اعلام مبارزه کرد و کتابی هم در تعریف از انقلاب نوشت. سعید حوی نیز شخصا به ایران آمد و انقلاب اسلامیرا به امام خمینی(ره) تبریک گفت و از مصائب مردم سوریه در مبارزه با حزب بعث حرف زد. نشریه ارگان جبهه اسلامیسوریه که متشکل از اخوانیهای قطبی بود، به طرفداری از ایران پرداخت و نوشت:« انقلاب اسلامیایران انقلاب تمام جنبشهای اسلامیدر جهان اسلام است، هر چند که ممکن است مکاتب فکری مختلفی میان این جنبشها وجود داشته باشد. هرگونه توسل به زور علیه انقلاب اسلامیایران و هرگونه خیانت به آن، در آینده به تمام جنبشهای اسلامیدر سراسر جهان ضربه خواهد زد. در طول هزار سال تاریخ گذشته اسلام هیچ حادثهای نظیر انقلاب اسلامیایران تحت رهبری امام خمینی میان مسلمانان وحدت ایجاد نکرده است و جمهوری اسلامیدر ایران تنها حکومت اسلامیموجود در جهان است.[17]
دیدگاه فتح الله گولن در ابتدای انقلاب اسلامیحامیانقلاب بوده اما بعد از مدتی دست از حمایت برداشت و به عنوان خصم با انقلاب برخورد کرده است. [18] عبدالله بن بیه به هنگام یاد کردن از بنیان گذار انقلاب اسلامیایران از عبارت «رجل الدین الاکبر آیة الله الخمینی» استفاده میکند. او مشی ضد استعماری انقلاب را میستاید و از آن به عنوان یک حکومت دینی یاد میکند.[19] به طور کلی انقلاب اسلامیاز همان ابتدا در زمینههای تئوری و عملی برای جنبش جهاد اسلامیمنبع فکر و الهام بوده است. به نوشته فتحی شقاقی از نظر بنیان گذاران الجهاد، امام خمینی نه فقط سمبل و الهام بخش و رهبر انقلاب اسلامیایران است، بلکه در همه جا این مشخصات را دارد. ازدیدگاه جنبش جهاد اسلامیتا قبل از پیروزی انقلاب در ایران اسلام از صحنه مبارزه و رویارویی درو بوده است، لذا با پیروزی انقلاب اسلامیاین مسأله روشن شد که اسلام تنها راه حل بوده و جهاد بهترین شیوه مناسب میباشد. به طور کلی موضع جنبش جهاد اسلامیبا مواضع امام خمینی(ره) کاملا مطابقت دارد.[20]
بریلویها
از جمله عالمان اهل سنت در منطقه غرب آسیا طاهر قادری است او یکی از بزرگان بریلویها محسوب میشود که رابطه بسیار خوبی با انقلاب اسلامیدارد او در سالهای اخیر به ایران سفر کرده و با بعضی از مراجع ایران دیدار داشته است. دانشگاه منهاج القرآن که از جمله موسسات تحت اشراف طاهر قادری است با خانه فرهنگ ایران رابطه نزدیک و همکاری بسیاری دارد. همکاری قادری با حزب شیعی نفاذ جعفری که به شدت متأثر از انقلاب اسلامیایران است یکی دیگر از نشانههای نزدیکی وی به انقلاب اسلامیایران است. قادری در یکی از سخنرانیهای اخیرش به تشکیل بلوک منطقهای متشکل از ایران پاکستان و افغانستان به منظور رشد و توسعه زندگی مردم منطقه اشاره کرده است. او همچنین از طرح امت واحده اسلامیدفاع میکند و از مسلمانان میخواهد که اختلافات را کنار بگذارند تا امت واحده اسلامیتشکیل شود. رئیس شورای عالی موسسه منهاج القرآن که یک موسسه بین المللی است اخیرا بیان کرده: « الگو گرفتن از نظام اسلامیایران و ایجاد امت واحده اسلایم در جهت هدف بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و فرمایش قرآن کریم برای ایجاد وحدت و انس و الفت بین مسلمانان مبنای کار این موسسه است.[21]
دیوبندیها
دو سال از روی کار آمدن ضیاء الحق در پاکستان نگذشته بود که انقلاب اسلامیدر ایران به پیروزی رسید و مورد استقبال جماعت اسلامیو شخص مودوی قرار گرفت. دولت ضیاء که در زمان مبارزات مردم ایران، از معدود دولتهایی بود که هرچند بسیار اندک، ولی حمایتهایی از انقلاب میکرد، نخستین دولتی بود که جمهوری اسلامیرا به رسمیت شناخت؛ اما علمای دیوبندی در این میان ترجیح به سکوت دادند. در این بین مولوی فضل الرحمن، رهبر جمعیت علماء در کنفرانس مدارس دینی پاکستان در سال 1999میلادی گفته بود: «در همسایگی ما در ایران انقلاب شد و قشرمذهبی ایران به قدرت رسید. این یک واقعیت است و چه بهتر بود که ما در همان زمان که انقلاب رخ داد، از آن استفاده میکردیم. گرچه ایران کشوری شیعه است، اما متأسفانه ما نتوانستیم از آن بهره ببریم. در اینجا مسأله شیعه و سنی به وجود آمد و تحت عنوان مذهب گرایی این فرصت را ازما گرفت».[22] بنابراین میتوان گفت اکثر علمای دیوبندی همانند بریلویها مخالفت آشکاری با انقلاب اسلامینداشتند که از جمله محمد تقی عثمانی مفتی دیوبندی بشمار میرفت که هیچ گاه با تفکرات خشن لشکر جهنگوی همراهی نکرده و تنها از بعضی عقاید و اعمال شیعیاین انتقاد کرده است. او نسبت به تفرقه افکنان ابراز بیزاری میکرد که در انفجار مهیب سال 2009 بین عزاداران عاشورای حسینی در کراچی کنفرانس خبری گذاشت و آن را کار آمریکاییها جهت اختلاف افکندن بین مسلمانان دانست. از این روی میتوان گفت به غیر از اقلیت دیوبندیه که سپاه صحابه و لشکر جهنگوی باشد عموم علمای دیوبندی موضع خصمانهای نگرفته اند و حتی جمعیت العلماء رابطه سیاسی هم با شیعیان و جمهوری اسلامیداشته است.[23]
وهابیها
وهابیت بی شک تندترین گروه مذهبی در مقابله با تشیع است. تکفیر شیعه جزو اصول تنازل ناپذیر آنهاست که فوزان حتی تصریح به تکفیر عوام شیعه نیز دارد. سیاست نفی تقریب مذاهب آنان آشنای همگان است. از طرفی آنان سیاستهای انقلاب شیعیان را با طیب خاطر فریب کارانه میخوانند. موضوع انقلاب اسلامینیز جزو معدود مسائل سیاسی است که هیئت کبار در آن ورود پیدا کرد و با تحریک کسانی چون محمد سرور خیلی زود فتوای رد و اجتناب از آن، زیر دست بن باز امضا خورد.[24]
[1] . زمانی، مصطفی، اسلام و تمدن جدید، ناشر: پیام اسلام، قم، 1368.ص31.
[2] . ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ناشر: مرکز اسناد و دیپلماسی وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1386ه.ش.ص296
[3] . صادقی تهرانی، محمد، مترجم: کرمینژاد، عبدالواحد، ناشر: شکرانه، قم، 1393ه.ش.ص16.
[4] . 6ساموئل،هانتینگتون، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه، مجتبی امیری، ناشر: وزارت امور خارجه، تهران، چاپ چهارم، 1382ه.ش.ص48
[5] .هانتینگتون، ساموئل، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه مجتبی امیری، ص17.
[6].Middle East Quartcrly, Vol. 1;NO 3,(September 1994)
[7] . ساموئل،هانتینگتون، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه، مجتبی امیری، ص23.
[8] . همان، ص272.
[9] . همان، ص25.
[10] . ساموئل،هانتینگتون، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه، مجتبی امیری، 279.
[11] . هژبری، حسین و خرمشاد، محمدباقر، جایگاه و نقش انقلاب اسلامید رسیر تکوین تمدن نوین اسلامی، مطالعات بین رشتهای دانش راهبردی، سال پنجم، شماره19، 1394،ص 116
[12] . احمدی کچایی، مجید، تمایز مبانی تمدن مهدوی با تمدن غرب و عوامل بسترزای آن، فصلنامه پژوهشهای مهدوی، شماره 12، 1394ه.ش.ص120
[13] . https://www.islamtimes.org/fa/article/511363
[14] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش.ص 170
[15] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش. ص148.
[16] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش. ص124.
[17] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش. ص172.
[18] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش. ص47
[19] .همان، ص83.
[20] . حشمت زاده، محمد باقر، تأثیر انقلاب اسلامیبر کشورهای اسلامی،ناشر: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،چاپ چهارم،1385ه.ش. ص 115.
[21] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش. ص103
[22] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش.ص 293.
[23] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش. ص270
[24] . جمعی از نویسندگان، اطلس رهبران، ناشر: نشر معارف، 1394ه.ش.ص217.